- حکمت ها
- از سخنان حضرت به کمیل بن زیاد نخعی
از سخنان حضرت به کمیل بن زیاد نخعی
139.(وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (عليه السلام) ) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ
«1155»
أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ:يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُو عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ بِهِ يَكْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ
«1156»
يَا كُمَيْلُ ابْنَ زِيَادٍ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً (وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ) لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا
«1157»
بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ يَنْقَدِحُ الشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيْ ءٍ أَقْرَبُ شَيْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ كَذَلِكَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ
«1158»
اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رَوْحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أُنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهْ آهْ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ .
ص1155
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به كميل ابن زياد نخعىّ قسمت اول حكمت (كه از خواصّ و نيكان و ياران آن بزرگوار بوده) كميل ابن زياد گفته: امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام دست مرا گرفته بصحراء برد، چون به بيرون شهر رسيد آهى كشيد مانند آه كشيدن اندوه رسيده، پس از آن (در باره دانش و دانشمندان) فرمود: ص1156 1- اى كميل ابن زياد، اين دلها ظرفها (ى علوم و حقائق و اسرار) است، و بهترين آن دلها نگاه دارنده تر آنها است (سپرده شده را خوب نگاه دارى كرده بياد دارد) پس (هشيار باش و) از من نگاه دار و بياد داشته باش آنچه بتو مى گويم: 2- مردم سه دسته اند: عالم ربّانىّ (داناى خداشناسى كه به مبدأ و معاد آشنا بوده بآن عمل نمايد) و طالب علم و آموزنده اى كه (از جهل و نادانى) بر راه نجات و رهائى يافتن است، و مگسان كوچك و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتيها آلوده) كه هر آواز كننده اى (بهر راهى) را پيروند، و با هر بادى مى روند (درست را از نادرست تمييز نداده و بمذهب و طريقه اى پايدار نيستند و بهر راه كه پيش مى آيد مى روند) از نور دانش روشنى نطلبيده اند (در تاريكى نادانى مانده اند) و به پايه استوارى (عقائد حقّه كه روى دو پايه عقل و علم است) پناه نبرده اند (آنها را فرا نگرفته و پيرو گمراه كنندگانند). 3- اى كميل، علم بهتر از مال است (زيرا) علم ترا (از گرفتاريهاى دنيا و آخرت) نگاه دارد، و تو مال را (از تباه شدن) نگاه مى دارى، مال را بخشيدن كم مى گرداند و علم بر اثر بخشيدن (ياد دادن بديگرى) افزونى مى يابد، و پرورده شده و بزرگى به دارائى با از بين رفتن آن از دست مى رود (و بزرگى بعلم از بين رفتنى نيست) 4- اى كميل ابن زياد، آشنائى با علم و تحصيل آن دين است كه بسبب آن (در روز رستاخيز) جزاء و پاداش داده ميشود، انسان در زندگى خود با علم طاعت و پيروى (از خدا و رسول و ائمّه دين) و پس از مرگ پسنديده گوييها (كه مردم در باره اش مى گويند) بدست مى آورد، و علم فرمانروا است و مال فرمانبر و مغلوب است (مال در معرض انتقال و زوال مى باشد و علم باقى و برقرار).
ص1157
قسمت دوم حكمت 5- اى كميل ابن زياد، گرد آورندگان دارائيها تباه شده اند در حاليكه زنده هستند (اگر چه زنده اند ولى غرور و طغيان هلاكشان خواهد كرد) و دانشمندان پايدار مى باشند چندان كه روزگار بجا است، وجودشان (با بدرود گفتن از اين جهان) گمشده است و صورتهاشان (بر اثر ذكر جميل و پسنديده گوئى مردم از آنها) در دلها برقرار است، 6- آگاه باش اينجا علم فراوان هست- و بدست مبارك به سينه خود اشاره فرمود- اگر براى آن ياد گيرندگان مى يافتم (اگر بودند زيركانى كه توانائى فهم آنرا داشتند آشكار مى نمودم، در اينجا امام عليه السّلام از نبودن كسانيكه لياقت توانائى فهم معارف الهيّه را دارند تأسّف مى خورد) آرى مى يابم تيز فهم را كه از او (بر آن علوم) مطمئنّ نيستم (زيرا) دست افزار دين را براى دنيا بكار مى برد، و به نعمتهاى خدا (توفيق بدست آوردن علم و معرفت) بر بندگانش و به حجّتهايش (عقل و خرد) بر دوستانش برترى مى جويد (چون چنين كس آراسته نيست اگر علم حقيقى را بدست آرد وسيله جاه و رونق بازار دنيا و برترى بر بندگان خدا قرار دهد، و به پشتيبانى آن نعمتها و حجّتها ابواب زحمت و گرفتارى بروى مردم بگشايد) يا مى يابم فرمانبرى را براى ارباب دانش (مقلّد و پيرو در گفتار و كردار) كه او را در گوشه و كنار خود (تقليد و پيروى از داننده) بينائى نيست، به اوّلين شبهه اى كه رو دهد شكّ و گمان خلاف در دل او آتش مى افروزد (اين صفت كسانى است كه پيرو دين حقّ هستند ولى فهمشان كوتاه است پس با آنها جز مسائل ظاهرى از قبيل صورت نماز و روزه و بهشت و دوزخ نتوان گفت و در حقائق و معارف اعتماد بفهم آنان نيست) بدان كه نه اين (مقلّد بى بصيرت) اهل (امانت و علم حقيقى) مى باشد و نه آن (تيز فهم) يا مى يابم كسى را كه در لذّت و خوشى زياده روى كرده و به آسانى پيرو شهوت و خواهش نفس ميشود، يا كسى را كه شيفته گرد آوردن و انباشتن (دارائى و كالاى دنيا) است، اين دو هم از
ص1158
نگهدارندگان دين در كارى از كارها نيستند، نزديكترين مانند باين دو چهارپايان چرنده مى باشند، در چنين روزگار (كه حمله علم يافت نمى شود) علم به مرگ حمله و نگهدارش مى ميرد (از بين مى رود). قسمت سوم حكمت 7- بار خدايا آرى (اللّهمّ بلى در اينجا به منزله كلمه استثناء است) زمين خالى و تهى نمى ماند از كسيكه به حجّت و دليل دين خدا را بر پا دارد (و آن كس) يا آشكار و مشهور است (مانند يازده امام عليهم السّلام) يا (بر اثر فساد و تباهكارى) ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم عجّل اللّه فرجه) تا حجّتها و دليلهاى روشن خدا (آثار نبوّت و احكام دين و علم و معرفت) از بين نرود (باقى و برقرار ماند، ابن ميثم «رحمه اللّه» مى فرمايد: اين فرمايش تصريح است
ص1159
باينكه وجود امام در هر زمانى بين مردم چندان كه تكليف باقى است واجب و لازم است) و ايشان چندند و كجايند (يا تا چه زمانى ترسان و پنهانند) بخدا سوگند از شمار بسيار اندك هستند، و از منزلت و بزرگى نزد خدا بسيار بزرگوارند، خداوند بايشان حجّتها و دليلهاى روشن خود را حفظ مي كند تا آنها را بمانندانشان سپرده و در دلهاشان كشت نمايند (تا دنيا از دين و علم و حكمت تهى نماند) 8- علم و دانش با بينائى حقيقى بايشان يك باره رو آورده، و با آسودگى و خوشى يقين و باور بكار بسته اند، و سختى و دشوارى اشخاص به ناز و نعمت پرورده را سهل و آسان يافته اند (براى خوشنودى خدا با همه سختيهاى دنيا ساخته و پارسائى پيش گرفته دلبستگى بدنيا ندارند) و بآنچه (بى كسى و رنج و تنگدستى و گرفتارى كه) نادانان دورى گزينند انس و خو گرفته اند، و با بدنهائى كه روحهاى آنها بجاى بسيار بلند (رحمت خدا) آويخته در دنيا زندگى ميكنند، آنانند در زمين خلفاء و نمايندگان خدا كه (مردم را) بسوى دين او مى خوانند، آه آه بسيار مشتاق و آرزومند ديدار آنان هستم (پس فرمود:) اى كميل اگر مى خواهى برگرد.
- 1 . رفتار با فتنه جويان
- 2 . نكوهش طمع و آز
- 3 . در نكوهش بخل و ترس و تنگدستى
- 4 . در ستودن خوشنود بودن بقضاء
- 5 . در ستايش راز دارى و گشاده روئى
- 6 . در نكوهش خودبينى و سود صدقه و بخشش به بينوايان
- 7 . در شگفتى آفرينش انسان
- 8 . نكوهش دنيا
- 9 . خوشرفتارى با مردم
- 10 . عفو و گذشت از دشمن
- 11 . نكوهش نداشتن و از دست دادن دوست
- 12 . در باره عبد اللّه ابن عمر ابن خطّاب و سعد ابن ابى وقّاص
- 13 . ترغيب به سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند
- 14 . خداوند بى ياران را كمك مي كند
- 15 . در باره گرفتاران
- 16 . در اعتماد نداشتن بتدبير و پايان بينى
- 17 . در زمان خلافتش سبب خضاب نكردن
- 18 . نكوهش آرزوى دراز
- 19 . در باره جوانمردان
- 20 . نكوهش ترس و شرمندگى بيجا و از دست دادن فرصت
- 21 . غصب خلافتش
- 22 . ترغيب به كردار نيكو
- 23 . سفارش ستمديدگان و افسردگان
- 24 . درباره ناسپاسان
- 25 . پنهان نماندن راز
- 26 . خوددارى از بيماريها
- 27 . در باره زهد
- 28 . در باره ياد مرگ بودن
- 29 . در ترغيب به دورى از گناه
- 30 . علامات و نشانه هاى ايمان و ضدّ آن كفر و شكّ
- 31 . در برترى علّت از معلول
- 32 . نهى از افراط و تفريط
- 33 . دل نبستن به آرزوها
- 34 . در زيان رنجانيدن
- 35 . در زيان آرزوى طولانی
- 36 . در نكوهش فروتنى براى غير خدا
- 37 . انذار به امام حسن علیه السلام
- 38 . اهميّت دادن به واجبات
- 39 . نكوهش احمق
- 40 . بيمارى سبب آمرزش گناهان
- 41 . نيك بختى و اوصاف پسنديده خبّاب ابن ارتّ
- 42 . در باره مؤمن و منافق
- 43 . نكوهش خود بينى
- 44 . صفات نيكو
- 45 . در باره فيروزى
- 46 . جوانمرد و ناكس
- 47 . در سفارش دلها
- 48 . رغبت به دنیا
- 49 . بخشیدن
- 50 . در معنى جود
- 51 . پاره اى از صفات
- 52 . در باره شكيبائى
- 53 . در باره دارائى و بى چيزى
- 54 . در سود قناعت
- 55 . در زيان دارائى
- 56 . در باره پند دهنده
- 57 . در زيان گفتار بى انديشه
- 58 . در نكوهش زن
- 59 . پاسخ به نیکی
- 60 . در سود شفاعت
- 61 . در باره غفلت
- 62 . در زيان بى كسى
- 63 . در ترغيب زير بار ناكس نرفتن
- 64 . در باره بخشش
- 65 . پاكدامنى و سپاسگزارى
- 66 . در باره آرزوها
- 67 . در نكوهش نادان
- 68 . در نشانه عقل
- 69 . در باره روزگار
- 70 . در باره پيشوايان
- 71 . در نزديكى مرگ
- 72 . در شادى و افسردگى بيجا
- 73 . در انديشه پايان كار
- 74 . خبر ضرار ابن ضمره ضبابىّ
- 75 . در باره قضاء و قدر
- 76 . در باره حكمت
- 77 . حكمت گمشده مؤمن
- 78 . در باره هنر
- 79 . درباره اندرز
- 80 . تملق
- 81 . در بقاى نسل و فرزندان نيكان
- 82 . در زيان نگفتن نمى دانم
- 83 . در باره رأى پير خردمند
- 84 . در باره استغفار
- 85 . در ترغيب باستغفار
- 86 . رسيدن به سعادت
- 87 . در باره روش تبليغ
- 88 . در نكوهش علم بى عمل
- 89 . خسته نشدن از علم آموزی
- 90 . در باره پناه بردن از فتنه بخدا
- 91 . خير و نيكى
- 92 . در فضيلت طاعت و بندگى
- 93 . در باره سود نداشتن عبادت بى شناسايى امام زمان
- 94 . در باره انديشه در اخبار
- 95 . در تفسیر إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
- 96 . در روش فروتنى
- 97 . در باره روا ساختن نيازها
- 98 . در باره بعض پيش آمدها
- 99 . در باره جامه كهنه
- 100 . در باره دنيا و آخرت
- 101 . فوائد نماز شب
- 102 . در پيروى از دستور خدا
- 103 . در باره بى اعتنائى به دين
- 104 . در زمان جهل به احكام
- 105 . در باره قلب
- 106 . در باره دوازده امام
- 107 . در باره اجرا كننده حكم
- 108 . درباره سهل ابن حنيف انصارىّ
- 109 . در ترغيب بصفات پسنديده و نكوهش خودپسندى
- 110 . در باره بد بينى و خوش بينى
- 111 . در باره گرفتاريهاى در دنيا
- 112 . در باره آزمايش بندگان
- 113 . در باره دوست و دشمن خود
- 114 . در باره فرصت از دست دادن
- 115 . در باره دنيا
- 116 . اوصاف قريش
- 117 . در ترغيب به بندگى
- 118 . در ترغيب به خوهاى پسنديده
- 119 . در باره غيرت
- 120 . درباره اسلام حقيقى
- 121 . در نكوهش خوهاى زشت و كردارهاى ناشايسته
- 122 . در زيان كوتاهى در بندگى
- 123 . در نگاه دارى تن
- 124 . در باره بزرگى خدا
- 125 . در باره پرهيزكارى
- 126 . در ستودن دنيا
- 127 . در باره پايان دنيا
- 128 . در باره دنيا
- 129 . در شرائط دوستى
- 130 . در دعا و توبه و استغفار و شكر
- 131 . اسرار بعضى از عبادات
- 132 . در باره صدقه
- 133 . در باره روزى
- 134 . در ترغيب به ميانه روى
- 135 . در باره آسوده ماندن
- 136 . در شكيبائى
- 137 . در نكوهش عمل بيجا
- 138 . در ترغيب بصدقه و زكوة و دعا
- 139 . از سخنان حضرت به کمیل بن زیاد نخعی
- 140 . در باره گفتار
- 141 . در باره مقام و منزلت
- 142 . در نكوهش خوهاى ناشايسته
- 143 . در باره پايان هر كس
- 144 . در اينكه هر چيز نيست مي شود
- 145 . در شكيبائى
- 146 . در باره راضى بودن بكار ديگرى
- 147 . در باره عهد و پيمان
- 148 . در ترغيب به پيروى از ائمّه هدى عليهم السّلام
- 149 . در پند و اندرز
- 150 . در باره نيكى
- 151 . در پرهيز از جاهاى تهمت
- 152 . در باره مشورت
- 153 . در آشكار نكردن راز
- 154 . در نكوهش تنگدستى
- 155 . در نيكى به آن كه شايسته نيست
- 156 . در باره اطاعت مخلوق
- 157 . دست اندازى بحقّ ديگرى
- 158 . در زيان خود پسندى
- 159 . در دل نبستن بدنيا و اهل آن
- 160 . در ستودن بينايان
- 161 . در نافرمانى نكردن
- 162 . در خوددارى
- 163 . در نكوهش نادانى
- 164 . در باره مشورت و كنکاش
- 165 . در سود كار براى خدا
- 166 . در اقدام بكار
- 167 . در سرورى
- 168 . در جلوگيرى از بد كارى
- 169 . در باره بد خواه نبودن
- 170 . در نكوهش ستيزگى
- 171 . در نكوهش آز
- 172 . در باره دور انديشى
- 173 . در نكوهش بجا نگفتن و بيجا گفتن
- 174 . در اينكه راه راست يكى است
- 175 . در باره ايستادگى خود در راه حقّ
- 176 . در بعضى از صفات خود
- 177 . در زيان ستم
- 178 . در باره مرگ
- 179 . در باره رنج راه حقّ
- 180 . در ترغيب به شكيبايى
- 181 . در شكايت از خلفاء
- 182 . در پند و اندرز
- 183 . در تلاش مال
- 184 . در زيان مجبور نمودن بكار
- 185 . در ترغيب به فرو بردن خشم
- 186 . در دل نبستن به كالاى دنيا
- 187 . در باره از دست رفته
- 188 . در باره بستوه نيامدن از علم و دانش
- 189 . سخن با خوارج
- 190 . در باره اوباش مردم
- 191 . در نکوهش جنایتکاران
- 192 . در اينكه تا اجل نرسد زندگى پايان نيابد
- 193 . پس از كشته شدن عثمان
- 194 . در ترغيب به پرهيزكارى
- 195 . در ترغيب به نيكوكارى
- 196 . در ستايش دانش
- 197 . در سود بردبارى
- 198 . در ترغيب به بردبارى
- 199 . در پند و اندرز
- 200 . در باره ظهور دولت حقّه آل محمّد عليهم السّلام
- 201 . در چگونگى پرهيزكارى
- 202 . در پند و اندرز
- 203 . در زيان خود پسندى
- 204 . در بى اعتنائى به گرفتاريهاى دنيا
- 205 . در سود نيك خواهى
- 206 . در زيان مخالفت
- 207 . در باره گردنكشى
- 208 . در تبديل حالات
- 209 . در باره رشك بردن
- 210 . در زيان آز
- 211 . در باره بدگمانى
- 212 . در نكوهش ستم
- 213 . در ترغيب بچشم پوشى
- 214 . در سود حياء و شرم
- 215 . در ترغيب به برخى از صفات شايسته
- 216 . در اهميّت تندرستى
- 217 . در زيان آز
- 218 . در معنى حقيقى ایمان
- 219 . در زيان برخى از صفات ناشايسته
- 220 . در ترغيب به قناعت و خوى نيكو
- 221 . معنى آیه فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً
- 222 . در سود شركت
- 223 . معنى عدل و احسان
- 224 . در سود انفاق
- 225 . در باره زد و خورد با دشمن
- 226 . در پاره اى از خوهاى نيك زن
- 227 . در نشانه خردمند
- 228 . در نكوهش دنيا
- 229 . در باره اقسام عبادت
- 230 . در نكوهش زن
- 231 . در زيان سستى و سخن چينى
- 232 . در زيان مال غصبى
- 233 . در زيان ستم
- 234 . در باره پرهيزكارى
- 235 . در زيان چند پاسخ گفتن بيك پرسش
- 236 . در ترغیب به شایسته و دورى از ناپسندیده
- 238 . توانائى
- 238 . ترغيب به شكر
- 239 . در باره جوانمرد
- 240 . در ترغيب بكار نيك
- 241 . در باره كارهاى دشوار
- 242 . در باره خداشناسى
- 243 . در باره رنج و خوشى دنيا
- 244 . در باره حكمتهاى بعض احكام شرعيّه
- 245 . در باره روش سوگند دادن به ستمگر
- 246 . در ترغيب به انفاق
- 247 . در نكوهش تند خوئى
- 248 . در سود رشك نبردن
- 249 . به كميل ابن زياد نخعىّ
- 250 . در ترغيب به بخشش در راه خدا
- 251 . در باره بيوفايان به پيمان و دوستى
- 252 . در باره آزمايش بندگان
- 253 . حمله به شهر انبار
- 254 . در نكوهش حارث ابن حوط
- 255 . در باره ندیم پادشاه
- 256 . در باره نیكى
- 257 . در باره سخن بزرگان
- 258 . معنى ایمان
- 259 . در افسرده نشدن براى نیامده
- 260 . در دوستى و دشمنى
- 261 . در باره كوشش براى دنیا و آخرت
- 262 . در باره زیور كعبه
- 263 . درباره بیت المال
- 264 . در باره گرفتاریهاى خود
- 265 . در اینكه باید بآنچه مقدّر شده ساخت
- 266 . در ترغیب به عبادت
- 267 . در دورى از آز و آرزو
- 268 . در خوش ظاهرى و بدى باطن
- 269 . در اخبار بظهور حضرت صاحب الزّمان
- 270 . در ستودن پشتكار داشتن
- 271 . در ترغیب بواجبات
- 272 . در ترغیب بطاعت
- 273 . در پیروى از عقل
- 274 . در پیروى از پند و اندرز
- 275 . در نكوهش افراط و تفریط
- 276 . در اینكه علم راه عذر را مى بندد
- 277 . در سرزنش كسیكه كار را بموقع انجام ندهد
- 278 . در باره دل نبستن به خوشحالى
- 279 . نهى از سوال قضاء و قدر
- 280 . در زیان نافرمانى
- 281 . در ترغیب به خوهاى نیكو
- 282 . در ترك معصیت
- 283 . در باره بیتابى نكردن
- 284 . در عظمت وفات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
- 285 . در زیان همنشینى با احمق
- 286 . تعیین مسافت میان مشرق و مغرب
- 287 . در باره دوست و دشمن
- 288 . در نكوهش زیان رساندن
- 289 . در باره پند نپذیرفتن
- 290 . در نكوهش زد و خورد
- 291 . در ترغیب به توبه
- 292 . در روز رستخیز
- 293 . در باره پیام فرستادن
- 294 . در ترغیب بدعاء
- 295 . در سرزنش دوستداران دنیا
- 296 . در دستگیرى از مستمندان
- 297 . در باره زناء
- 298 . در باره بسر رسیدن عمر
- 299 . در علاقه بمال و دارائى
- 300 . در باره دوستى
- 301 . در باره زیركى مؤمن
- 302 . در باره توكّل بخدا
- 303 . خطاب به انس ابن مالك
- 304 . در اهميّت دادن بواجبات
- 305 . در ترغیب به خواندن و فهمیدن قرآن
- 306 . در باره دفع شرّ
- 307 . در باره زیبایى خطّ
- 308 . در باره منزلت خود
- 309 . در سرزنش یهود
- 310 . در باره هیبت و ترس مردم از خود
- 311 . در نكوهش فقر و تنگدستى
- 312 . در باره روش پرسش از دانا
- 313 . شخص باید از امام پیروى نماید
- 314 . سخنان حضرت هنگام برگشتن به کوفه
- 315 . در نكوهش خوارج
- 316 . در ترغیب به دورى از گناهان
- 317 . در باره تأسّف و اندوه بر محمّد ابن ابى بكر
- 318 . در باره پذیرفتن بهانه
- 319 . در نكوهش فیروزى در راه غیر خدا
- 320 . در ترغیب به زكاة دادن
- 321 . در ستودن بهانه نداشتن
- 322 . دور ماندن از گناه
- 323 . کوتاهی در بندگی
- 324 . در باره پادشاهان
- 325 . در وصف مؤمن
- 326 . در باره چشمداشت نداشتن بمال دیگران
- 327 . در باره وفاى بوعده
- 328 . در باره آرزو
- 329 . در باره دارائى
- 330 . در باره درخواست از خدا
- 331 . در باره علم
- 332 . اندیشه و فکر
- 333 . در فقر و غنى
- 334 . در باره ستمگر
- 336 . در ترغیب به دورى از دنیا
- 337 . در باره بازماندگان از گناهان
- 338 . در باره آبرو
- 339 . در باره چاپلوسى
- 340 . در باره گناه
- 341 . در سود و زیان برخى از خوها
- 342 . در باره ستمگر
- 343 . در باره خوشى و سختى
- 344 . در باره زن و فرزند
- 345 . در باره عیب جویى
- 346 . در شادباش فرزند
- 347 . در باره آشكار شدن دارائى
- 348 . در باره روزى
- 349 . در باره مرگ
- 350 . در ترغیب به سپاسگزارى و شكیبائى
- 351 . در دورى از خواهش نفس
- 352 . در باره بدگمانى
- 353 . در ترغیب به صلوات فرستادن)
- 354 . در باره ستیزگى
- 355 . در نكوهش شتاب و سستى
- 356 . در باره پرسش بیهوده
- 357 . در ترغیب به بعضى از صفات پسندیده
- 358 . در باره علم با عمل
- 359 . در دورى نمودن از دنیا
- 360 . در باره پاداش و كیفر خدا
- 361 . در نكوهش تباهكاران و زمان آن
- 362 . در باره پرهیزكارى
- 363 . در باره خوهاى پسندیده و شایسته
- 364 . خطاب به جابر ابن عبد اللّه انصارىّ
- 365 . در جنگ صفّین در باره امر بمعروف و نهى از منكر
- 366 . در باره امر بمعروف و نهى از منكر
- 367 . در باره امر بمعروف و نهى از منكر
- 368 . در باره حقّ و باطل
- 369 . در باره عاقبت اشخاص
- 370 . در نكوهش بخل و زفتى
- 371 . در باره روزى
- 372 . در ناسازگارى دنیا
- 373 . در باره سخن
- 374 . نیز در باره سخن
- 375 . در ترغیب به دورى از معصیت
- 376 . در اندرز
- 378 . در ترغیب به كردار نیكو
- 379 . در باره كوشش در كار
- 380 . در نیكى و بدى حقیقى
- 381 . در باره گرفتاریها و نعمتها
- 382 . در باره وقت مؤمن
- 383 . در باره دنیا و كالاى آن
- 384 . در باره گفتار
- 385 . در باره مشك
- 386 . در باره فروتنى
- 387 . در باره تلاش براى كالاى دنیا
- 388 . در باره گفتار شایسته
- 389 . در ترغیب به قناعت
- 390 . در باره زیر بار زور و پستى نرفتن
- 391 . در باره حقّ پدر و فرزند بر یكدیگر
- 392 . در باره آنچه اثر دارد و ندارد
- 393 . در باره همرنگ جماعت بودن
- 394 . در باره سخن بیجا
- 395 . در زیان همه كاره بودن
- 396 . جنبش و توانائى نیست مگر به اراده خدا
- 397 . در باره اینكه نباید اعتناء نمود بكسی كه دین را آلت و ابزار دنیا قرار داده
- 398 . در ترغیب به توكّل و اعتماد بخدا
- 399 . در باره سود خرد
- 400 . در باره غلبه حقّ بر باطل
- 401 . در باره اندیشیدن
- 402 . در ستایش پرهیزكارى
- 403 . در ترغیب باحترام نمودن بمعلّم و آموزگار
- 404 . در دورى از زشتیها
- 405 . در شكیبائى
- 406 . در شكیبائى
- 407 . در وصف و چگونگى دنیا
- 408 . در زیان گذاشتن دارائى براى وارث
- 409 . در شرائط استغفار و طلب آمرزش
- 410 . در سود بردبارى
- 411 . در بیچارگى انسان
- 412 . در نهى نگاه كردن به زنها
- 413 . در سود عقل
- 414 . در كوچك نشمردن كار خیر
- 415 . در باره رسیدن به سعادت
- 416 . در باره حلم و عقل
- 417 . در ترغیب دستگیرى مستمندان
- 418 . در باره تندرستى و دارائى
- 419 . در باره گله از درخواست
- 420 . عید سعید فطر
- 421 . در زیان مال حرام
- 422 . در زیان تلاش بسیار
- 423 . در باره روزى
- 424 . در باره پاره اى از خوهاى خدا دوستان
- 425 . در باره بیاد مرگ بودن
- 426 . در باره آزمایش مردم
- 427 . در باره شكرگزارى و دعاء و توبه
- 428 . در باره جوانمردى
- 429 . در نكوهش نادانى
- 430 . در برترى عدل از جود
- 431 . در باره پارسائى
- 432 . در باره حكمرانان
- 433 . در باره سستى در كار
- 434 . در باره جاى زندگى
- 435 . در بزرگوارى و دلاورى مالک اشتر
- 436 . در ستودن پشتكار
- 437 . در باره پیشرفت صفات
- 438 . خطاب به غالب ابن صعصعة
- 439 . در زیان نادانى به احكام دین
- 440 . در زیان ناسپاسى
- 441 . در باره عزّت نفس
- 442 . در زیان شوخى
- 443 . درباره معاشرت
- 444 . در نكوهش عبد اللّه ابن زبیر
- 445 . در نكوهش فخر و خود خواهى
- 446 . در باره توانگرى و بى چیزى حقیقىّ
- 447 . در باره امرء القیس
- 448 . در ترغیب به دورى از دنیا
- 449 . در باره خواهان علم و دنیا
- 450 . در باره پاره اى از نشانه هاى ایمان
- 451 . در اعتماد نداشتن بتدبیر و پایان بینى
- 452 . در بردبارى و شتاب نكردن
- 453 . در نكوهش غیبت
- 454 . در آزمایش بندگان
- 455 . در باره دنیا
- 456 . در باره از بین رفتن دولت بنى اميّه
- 457 . در ستایش انصار
- 459 . در باره عمر ابن خطّاب
- 460 . در پیشآمدهاى ناروا
- 461 . در باره دوست و دشمن خود
- 462 . معنى توحید و عدل
- 463 . در نكوهش بجا نگفتن و بیجا گفتن
- 464 . طلب باران
- 465 . خضاب و رنگ
- 466 . در ستایش پاكدامنى
- 467 . در سود قناعت
- 468 . خطاب به زیاد ابن ابیه
- 469 . در باره گناه
- 470 . در ترغیب بیاد دادن به نادان
- 471 . در نكوهش برنج انداختن دوست
- 472 . در باره از دست دادن دوست
- 473 . غرائب الکلم